English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (1287 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Supposing that is the case . U بفرض اینکه اینطور باشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
i shoudel hardly think so U گمان نمیکنم اینطور باشد
i give you my world for it U قول میدهم اینطور باشد مطمئن باشید
wellŠwhat of it? U بسیار خوب فرض میکنیم اینطور باشد
inadvisably U بدون اینکه صلاح باشد
incomparably U بدون اینکه نظر داشته باشد
irrelevantly U بدون اینکه وابستگی داشته باشد
off the point U بدون اینکه وابستگی داشته باشد
except as otherwise provided U مگر اینکه به طور دیگر قید شده باشد
if U بفرض
interior label U بجای اینکه برچسب خارجی یا فیزیکی روی محفظه باشد
Funstionalism U [عقیده بر اینکه شکل و ساختمان باید منطبق نیاز باشد.]
Granting the impossibility that . . . U بفرض محال که ...
analysis U بررسی یک فرآیند یا سیستم برای اینکه آیا میتواند کاراتر باشد
no matter how he has done it U هر جور میخواهدکرده باشد قطع نظر از اینکه چه جوراین کار را کرده است
fallacy of composition U استدلال نادرست به اینکه هرگاه بعض مطلبی درست باشد کل ان صحیح است
assistance U کمک یک جانبه کشوری به کشور دیگر بدون اینکه مسئله مقابله به مثل مطرح باشد
functionalism U عقیده بر اینکه شکل وساختمان بایستی منطبق با احتیاج باشد اعتقادباستفاده عملی از شغل وپیشه
standalone U ترمینال کامپیوتر با پردازنده و حافظه که مستقیماگ به مودم وصل میشود و بدون اینکه عنصر شبکه یا انشعابی از آن باشد
retrieval U سیستم بازیابی اطلاعات که به کاربرامکان بررسی متن را میدهد به جای اینکه فقط رجوعی به متن داشته باشد
MMI U سخت افزار و نرم افزار طراحی شده برای اینکه کاربر راحت تر با ماشین ارتباط داشته باشد
locals U دیسک درایویی که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است به جای اینکه منبع از طریق شبکه وصل باشد
local U دیسک درایویی که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است به جای اینکه منبع از طریق شبکه وصل باشد
defaulted U در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
defaults U در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
defaulting U در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
default U در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
unmoderated list U لیست پست که هر مادهای که در لیست باشد را به زیرنویس دیگر منتقل میکند بدون اینکه کسی آنرا بخواند یا بررسی کند
bilinear filtering U مرکب با توجه به چهار پیکسل تنظیم شده اطراف هر پیکسل برای بررسی اینکه تغییری در رنگ آنها و جود نداشته باشد
systems analysis U 1-بررسی فرایند یا سیسیتم برای مشاهده اینکه آیا میتواند در حین اجرا کاراتر باشد. 2-بررسی سیستم موجود با هدف بهبود یا جایگزینی آن
reads U سیستم اطمینان از اینکه داده به درستی دریافت شده است و داده ارسالی برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
read U سیستم اطمینان از اینکه داده به درستی دریافت شده است و داده ارسالی برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
theory of epigensis U فرض اینکه نطفه بوجودمیایدنه اینکه ازپیش بوده وپس ازمواقعه
bolshevism U مکتبی متفرع از مارکسیسم که مبدع ان لنین بوده است و مبتنی است بر تاکید این مسئله که طبقه پرولتاریا باید با جنبش و اعمال قوه و بدون اینکه منتظر فرسودگی خودبخودی سیستم کاپیتالیستی باشد قدرت سیاسی را به دست گیرد.
So that is how it goes . U که اینطور
in such a way [manner] <adv.> U به اینطور
thus U اینطور
Thus . this way. U اینطور
like this U اینطور
so U اینطور
this way U اینطور
asynchronous U 1-کامپیوتری که از یک عمل به عمل دیگر طبق سیگنالهای دریافت شده پس از خاتمه فرآیند تغییر میکند. 2-کامپیوتری که در آن یک فرآیند در آغاز ورود سیگنال یا داده آغاز میشود به جای اینکه مط ابق با باس ساعت باشد
quite so U دقیقا اینطور
write this way U اینطور بنویسید
like that U بدینگونه اینطور
so-and-so U اینطور وانطور
so and so U اینطور وانطور
Please write it like this (this way). U اینطور بنویسید
Such is not the case . That is not so. U اینطور نیست
It seems as if. . . . U اینطور به نظر میا ید که...
So it appears ( looks , seems ) that … U اینطور بنظر می آید که ...
accelerationists U شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
provided he goes at once U بشرط اینکه بی درنگ برود مشروط بر اینکه فورا برود
He told me in so many words . U عینا" اینطور برایم گفت
Is that so ?You dont say. U چه میگه ( جدا"اینطور است )
I suppose so, yes. U من اینطور حدس می زنم. بله.
This is generally like that. U به طور کلی اینطور است .
Boys will be boys. U پسرها حالا دیگه اینطور هستند.
It is in the nature of things. U این موضوع ذاتا اینطور است.
Not that I remember . U تا آنجا که من یاددارم خیر ( اینطور نبوده )
Looks that way, doesn't it? U اینطور به نظر می رسد نه؟ [اصطلاح روزمره]
a closed mouth catches no flies <proverb> U تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine U مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
hottest U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hot U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
escutcheon U سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
hotbed U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbeds U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
imperfect competition U حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
open back U [نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
laptop U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
lapheld U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
wellŠsuppose it is so U خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
Zel-i Sultan vase U طرح گلدان ظل السلطان [این طرح بصورت تکراری و قرینه شامل یک گلدان و دسته های گل می باشد و مربوط به زمان سلطنت قاجار می باشد.]
karachoph design U لچک ترنج کاراچف [این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.]
charges U عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charge U عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
rool crush U اثر تاخوردگی [فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
cobb doglas production function U ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
shaggy ugs U فرش های با پرز بلند [این گونه فرش علاوه بر داشتن پرز بلند در سطح فرش، دارای مقداری پرز در پشت فرش نیز می باشد و در مناطق سردسیر بافته می شود تا گرم بوده و عایق سرما در کف اتاق باشد.]
howbeit U با اینکه
the fact that U اینکه
in order that U تا اینکه
in spite of the face that U اینکه
up to/till/until <idiom> U تا اینکه
or U یا اینکه
so as to U تا [اینکه ]
in order to ... U تا [اینکه ]
save that U جز اینکه
unless U جز اینکه
denial U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
denials U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
in order to ... U برای [اینکه]
so as to U برای [اینکه]
in view of the fact that U نظر به اینکه
forasmuch as U نظر به اینکه
than U تا اینکه بجز
for U برای اینکه
owing to the fact that U نظر به اینکه
save that U الا اینکه
as soon as U بمحض اینکه
as though U مثل اینکه
as thought U مثل اینکه
as if U مثل اینکه
providing U مشروط بر اینکه
instead U بجای اینکه
so that U برای اینکه
whereas U نظر به اینکه
Despite the fact that… U با وجود اینکه
inorder to U برای اینکه
insomuch U نظر به اینکه
whenas U بعلت اینکه
pray consider my case U تمنی اینکه
because U برای اینکه
to the end that U تا اینکه بقصداینکه
owing to the fact that U به واسطه اینکه
whilst U ضمن اینکه
notwithstanding U باوجود اینکه
the reason why U دلیل اینکه
to the end that U برای اینکه
to sum up U خلاصه اینکه
wherein U دراثنای اینکه
even though U ولو اینکه
on the supposition that U بتصور اینکه
in view of <idiom> U به خاطر اینکه
instantly U به محض اینکه
the reason why U علت اینکه
In view of the fact that … whereas … U نظر به اینکه
that's that U اینکه از این
ere U قبل از اینکه
in order that U برای اینکه
on the supposition that U بخیال اینکه
hent U ربودن تا اینکه
as regards U با توجه به اینکه اما
what with <idiom> U برای اینکه ،درنتیجه
i maintain U قائل هستم به اینکه ...
in one word U خلاصه اینکه مختصرا
in order that i may go U برای اینکه بروم
in order that he may go U برای اینکه برود
in one world U خلاصه اینکه مختصرا
though U گرچه هرچند با اینکه
as respects U با توجه به اینکه اما
in a word U خلاصه اینکه مختصرا
Not to mention the fact that … U حالا بگذریم از اینکه...
there is nothing for it but to U چارهای ندارد جز اینکه
not to mention ... <idiom> U به اضافه اینکه ... است
not to say ... <idiom> U به اضافه اینکه ... است
as respects ... U درباره ... [با توجه به اینکه... ]
inorder to U به خاطر اینکه برای
iimmediately he saw me U بمحض اینکه مرا دید
in orders that it may beeasier U برای اینکه اسان تر شود
to be on the safe side U برای اینکه احتمال اشتباه
the instant i saw him U بمحض اینکه اورا دیدم
that is no new U اینکه خبر تازهای نبود
You are asking for it. You are sticking your neck out. U مثل اینکه تنت می خارد
instead of doing U بجای اینکه انجام بدهند
instead of working U بجای اینکه او کار بکند
whereas U بادر نظر گرفتن اینکه
much as I'd like to <idiom> U با اینکه اینقدر دوست دارم
adside from U صرفنظر از اینکه گذشته از این
it is not true that he is dead U اینکه میگویند مرده است حق ندارد
benifit of elergy U امتیازروحانیون برای اینکه شرعامحاکمه شوند
combatable U قابل اینکه باان نبردیاضدیت کنند
approve U تصور اینکه چیزی خوب است
authentication U اطمینان از اینکه چیزی صحیح است
approves U تصور اینکه چیزی خوب است
approving U تصور اینکه چیزی خوب است
euphonically U برای اینکه بگوش خوش ایندباشد
Depending on how late we arrive ... U بستگی به اینکه ساعت چند ما می رسیم ...
we eat that we may live U میخوریم برای اینکه زنده باشیم
It seems I am not welcome (wanted) here. U مثل اینکه من اینجا زیادی هستم
He is very primitive and uncuth . U مثل اینکه از پشت کوه آمده
You seem to expect something for good measure ! U مثل اینکه حالاناز شست هم می خواهی !
Unless the contray is proved . U مگر اینکه خلافش ثابت شود
unless otherwise prescibed [by the doctor] U مگر اینکه [پزشک] نسخه دیگری نوشته
There is still time before I go. U هنوز وقت هست تا اینکه من راه بیفتم.
dut of court U ممنوع از اینکه دادگاه بافهارارتش رسیدگی می نماید
After his discharge from the army, he came to Tehran . پس از اینکه از خدمت ارتش مرخص شد آمد تهران.
I am glad to see you up and about. خوشحالم از اینکه شما را سر پا وسر حال می بینم
hylotheism U اعتقاد به اینکه خدا و ماده یکی هستند
at the owner's risk U با قید اینکه هرگونه خسارت بعهده مالک
take a stand on something <idiom> U فهمیدن اینکه کسی بر علیه چیزی است
It's good to see you again. U خیلی خوشحالم از اینکه شما را دوباره میبینم.
forbids U بیان اینکه چیزی نباید انجام شود
qualities U بررسی اینکه کیفیت یک محصول خوب است
quality U بررسی اینکه کیفیت یک محصول خوب است
our offer to render a service U حاضر شدن ما برای اینکه خدمتی بکنیم
it was beneath my notice U شایسته اینکه اعتنایی بان کنم نبود
i sort of feel sick U مثل اینکه حالم دارد بهم میخورد
forbid U بیان اینکه چیزی نباید انجام شود
Unless otherwise stated . U مگر اینکه خلاف ( عکس ) آن اظهار گردد
think little of <idiom> U تصور اینکه چیزی یا کسی مهم یا باارزش است
To see her [The sight of her] gives me a pang in my heart. U وقتی که او [زن] را میبینم مانند اینکه نیش به قلبم می زنند.
You wI'll fail unless you work harder . U موفق نخواهی شد مگه اینکه تلاش بیشتری بکنی
checked U بررسی اینکه یک پروتکل کد حرف و فرمت آن صحیح هستند
polarity U تعریف اینکه سیگنال الکتریکی مثبت است یا متن
humoralism U اعتقاد به اینکه امراض نتیجه فساد اخلاط است
without lifting a finger U بدون اینکه به چیزی دستی بزند [اصطلاح روزمره]
wait up for <idiom> U به رختخواب نرفتن تا اینکه کسی برسد یا اتفاقی بیافتد
second-guess someone <idiom> U حدس اینکه یکی دیگه چه کاری انجام میداد
Recent search history Forum search
1معنی لغت overfit
1 if there's any justice
1Vintage style
1ایا جمله من درست است؟How has changed … how he grew the last time I saw he .How he more lovely than after…how is lovely… how is…
1set the record straight
1چیزی که عوض داره گله نداره
1ICR
1chand sabaei is correct or chand sabahi
1Evolution
2purchase off the registry
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com